[RB:Blog_And_Post_Title]

دانلودرمان عاشقانه

دانلودرمان عاشقانه-دانلودرمان عاشقانه-رمان ترسناک

آینده به کسی تعلق دارد که می داند چگونه منتظر نشیند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

رمان کوتاه مذهبی به نام سهمات ازهستی

روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت میکرد.

خدا گفت: چیزی از من بخواهید هر چه باشد.

شما را خواهم داد .سهمتان را از هستی طلب کنید

 زیرا خدا بخشنده است.

 

و هر که آمد چیزی خواست.

یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.

یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز.

یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.

 

 در این میان کرمی کوچک جلو آمد

 وبه خدا گفت:خدایا من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم.

نه چشمانی تیز ونه جثه ای بزرگ نه بال و نه پایی

 ونه آسمان ونه دریا .....تنها کمی از خودت.

 

تنها کمی از خودت به من بده و خدا کمی نور به او داد.

  نام او کرم شب تاب شد.

 

خدا گفت: آن که نوری با خود دارد بزرگ است.

حتی اگر به قدر ذره ای باشد.

 

تو حالا همان خورشیدی

که گاهی زیر برگ کوچکی پنهان می شوی

 

و رو به دیگران گفت: کاش می دانستید

  که این کرم کوچک بهترین را خواست.

ادامه مطلب

کلمات کلیدی

رمان کوتاه

رمان کوتاه زیباومذهبی

رمان کوتاه عاشقانه

رمان کوتاه عاشقانه ایرانی

رمان کوتاه عاشقانه واقعی

رمان کوتاه غم انگیز

رمان کوتاه غمگین

رمان کوتاه مذهبی

رمان کوتاه و زیبا

رمان کوتاه و عاشقانه

دیدگاه شما از مطلب بالا چیست؟

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.
1